رسانه های جمعی و مشکلات خانوادگی
چکيده
يكي از مولفه های خانواده منسجم، پيوند عاطفی است كه در اثر وجود و استمرار فضای گفت وگو، تعاطی افکار و تبادل نظر ميان اعضای آن شكل مي گيرد. پيوند عاطفي، خود به عنوان يک عامل انگيزشی موجب ارتقاء انسجام خانواده می شود و اين سيکل می تواند همچنان ادامه يابد. براين اساس پيوند عاطفي و انسجام خانواده با يكديگر همبستگي مثبت و بالايي دارند.
عوامل گوناگوني موجب آسيب ديدن پيوند عاطفي خانواده شده و مآلا انسجام آن را به مخاطره مي اندازند. يكي از عوامل اثرگذار بر گسستگي انسجام خانواده، گسترش رسانه هاي جمعي و استفاده افراطي از آنها مي باشد. رسانه های جمعی بويژه رسانه های شنيداری وغير متعامل به دليل کارکرد متنوع خود و ايجاد تغييرات پيوسته، بتدريج جای ارتباط بين فردی ازنوع چهره به چهره را گرفته وتوانسته اند فضای انفرادی را بجای فضای جمعی و اجتماعي خانواده حاکم کنند، بطوری که گسترش تکنيکی رسانه های شنيداری و رايانه ای، ارتباط مستقيمی با فردگرايی ودوری از گروه را نشان می دهد. دراين مسير، تعامل فرد با رسانه الکترونيکی وغير احساسی شکل می گيرد وبه دليل برتری تکنولوژيکی وتجهيز فنی ابزارهاي رسانه ای، نوعی رعب فرهنگی وانفعال شخصيتی درفرد ايجاد می شود. نتيجه اين می شود که افراد خانواده به جای گفت وگوی صميمی با يکديگر با ابزارهای الکترونيکی ارتباط برقرار می کنند، ارتباطي که فاقد بارعاطفی واحساسی است. اين آسيب دردو نوع ارتباط، بيشتر خودرا نشان می دهد: يکي ارتباط بين فرزندان و والدين، و ديگري ارتباط بين زن و شوهر.
تجربيات نشان می دهند که هراندازه ارتباط ميان فرزندان و والدين وهمچنين ارتباط ميان همسران به دليل تغيير مخاطب کاهش يابد، فاصله عاطفی وهيجانی وهمچنين فاصله شناختی ميان اعضاء نظام خانواده بيشتر می شود. آمارهای رسمی نشان می دهند که ميزان مشاهده تلويزيون توسط افراد ايرانی نزديک به چهار ساعت ونيم در روز است. اين ميزان بسيار زياد است ومی تواند به کاهش فضای گفت وگو ميان اعضای خانواده گردد. اين روند به افزايش فردگرايی وکاهش جمع گرايی منجر خواهد شد كه عامل مهمي در آسيب ديدن انسجام خانواده قلمداد مي شود.
خانواده و گروه
خانواده، يک گروه پويا ست. گروه تنها مجموعه اي ازافرادنيست، بلکه نشان دهنده نوع وشکل روابط ميان اعضاي آن نيز هست. گروه را مي توان مجموعه اي ازافراد دانست که با برقراري ارتباط با يکديگر و انجام کاروفعاليت مشترک، هدف مشترکي را نيز دنبال مي کنند (بورمان، 1969، به نقل از فرهنگي،1382). درتقسيم بندي گروه ها، خانواده را مي توان جزو گروه هاي کوچک بحساب آورد که با اندکي تفاوت، ازقوانين گروههاي بزرگ تبعيت مي کنند. ازمهمترين قواعد اين گروهها تحولي بودن آنهاست.
تحول گروه
گروه به عنوان يک نظام جمعي، همواره درحال تحول وتغيير مي باشد. خانواده نيزکم وبيش ازآغاز شکل گيري خود از مراحلي گذر مي کند. گذرازاين مراحل درجهت هدفمندي نظام (سيستم) مي باشد. هدف اصلي گروه خانواده، رسيدن به سطحي است که بتواند ثبات و تداوم خودراحفظ نمايد. اين هدف را مي توان با عنوان انسجام خانواده نام برد که به آن گروه، شخصيتي پايدار مي دهد. به عبارت ديگر، انسجام گروه را مي توان به عنوان سطح بالاي گروه (خانواده ) مطرح نمود. وقتي اعضاي گروه بتوانند نيازهاي همديگر را درجهت هدف فردي وجمعي خود تامين نمايند، درواقع موجد انسجام گروه مي شوند. به عبارتي انسجام گروه به عنوان سطح بالاي تحول، درگرو مشارکت، هدفمندي و عملکرد متناسب با تامين تعامل نيازهاي اعضاي گروه مي باشد. براين اساس، انسجام خانواده را مي توان به عنوان مهمترين مولفه پويايي وحفظ آن قلمدادنمود.
پيوندعاطفي
اگر انسجام گروه به عنوان عامل پايداري خانواده، طبعا واجد مشخصه هايي خواهد بود که تضمين کننده شخصيت پايدارگروه مي باشد. در روي آورد روانشناختي، پيوند عاطفي مشخصه اي است که فضاي رواني گروه را براي وصول به اهداف تعيين شده وانسجام، تسهيل مي کند. دليل آن، وجود نيروي انگيزشي پيوند عاطفي است که موجب مي شود اعضاي گروه درتامين نيازهاي يکديگر به صورت فعال مشارکت کنند.
پيوند عاطفی به دلايل گوناگوني پديدارشده و گسترش مي يابد. يکي ازمهمترين زمينه هاي ايجاداين پيوند، وجود زمينه ارتباطات صحيح بين فردي است. اين ارتباط به درستي انجام نمي پذيرد مگرآنکه اعضاي گروه با نوعي تفهيم وتفاهم و درک متقابل با يکديگر تعامل داشته باشند. يکي ازاين عوامل که ارتقادهنده پيوندعاطفي مي باشد، گفت وگو است که عبارت از برقراري ارتباط وتعامل کلامي با يک ياچندنفر مي باشد. درفضاي ارتباطاتي بويژه ارتباطات بين فردي، گفت و گو صرفا يک رفتارعادي نيست بلکه الگويي است که فضاي عاطفي وهيجاني حاکم بر مناسبات افراد را شکل مي دهد. گفت وگويي که واجدمنظورارتباطي وتعامل مي باشد، داراي دومولفه وبه عبارتي داراي دو مهارت مي باشد: يکي، مهارت گوش دادن وديگري مهارت همدلي. با بهره گيري مناسب ازاين دومهارت مي توان جريان ارتباطي گفت وگو را درجهت تفاهم ودرک متقابل براه انداخت.
گوش دادن، با شنيدن متفاوت است. شنيدن يک عمل زيستي است که شامل دريافت يک پيام ازطريق کانالهاي حسي است، شنيدن، تنها بخشي ازفرايندگوش دادن است. اما گوش دادن فرايندي است که عناصري چون دريافت، درک، توجه، معناگذاري وپاسخگويي توسط شنونده را درخود دارد(برکو وهمکاران،1953، ترجمه دکتر اعرابي وهمکاران،1378). نکته ديگر آن است که فرايند گوش دادن همواره با ارتباط چشمي همراه است. تجربيات روانشناختي گواه اين يافته مهم هستند که هنرگوش دادن که مي تواند کارکرد درمانگري نيزداشته باشد، به وسيله ارتباط چشمي براه مي افتد. همچنين يافته ها نشان مي دهند که ارتباط چشمي به عنوان يکي ازمولفه هاي اساسي ايجاد امنيت و توجه مطرح مي شود. وقتي درمناسبات کلامي، گوش دادن با ارتباط چشمي همراه شود، طرفين ازيکديگر احساس احترام وتوجه دريافت مي کنند، واين امر به همدلي ودرک متقابل آنها کمک مي کند. پس گوش دادن بدون ارتباط چشمي، بکار نمي افتد و به مرتبه شنيدن، به عنوان يک عمل زيستي، نزول مي کند. اين دو مولفه را نمي توان ازهم تفکيک نمود. براين اساس، خانواده هايي که با يکديگر ارتياط چشمي برقرار وحرفهاي همديگر را خوب گوش مي کنند، واجد پيوند عميق تري نسبت به خانواده هاي ديگر مي باشند.
همدلي، فرايند عاطفي شناختي است که طي آن يک شخص ازعواطف، احساسات وشناخت طرف ديگر آگاهي مي يابد. برخي آن را به معني تجربه مشترک يک هيجاني در دونفر مي دانند. کارل راجرز، همدلي را توانايي همراهي فرد بافردي ديگر به جايي که احساسات آن شخص اورا رهنمون گرديده است، مي داند ( پورافکاري، 1373).
وقتي دراثر گفت وگو، با عنايت به مولفه هاي گوش دادن و همدلي، پيوندعاطفي درخانواده شکل مي گيرد، تاثير آن به صورت متقابل، موجب ارتقاي فضاي گفت و گو و انسجام مي شود واين سيکل همچنان رو به تکامل ادامه مي يابد، مگرآنکه اختلالي در روند تحول گروه بوجود آيد. به پاس استمرار فضای گفت وگو، تعاطی افکار و تبادل نظر ميان اعضای خانواده شكل مي گيرد. براين اساس، گفت وگو، پيوند عاطفي و انسجام خانواده، به عنوان متغيرهايي مطرح مي شوند که با يكديگر همبستگي مثبت و بالايي دارند و همديگر را تسهيل مي کنند.
آسيبهاي خانواده
درمقابل، عوامل گوناگوني موجب آسيب ديدن پيوند عاطفي خانواده شده و مآلا انسجام آن را به مخاطره مي اندازند. يكي ازاين عوامل، عامل تفرد است که به صورت واگرايي اعضاي خانواده، عمل مي کند. دردنياي پرشتاب فناوري امروز، ابزارهايي وجود دارند که افراد را به صورت انفرادي به خود مشغول کرده وآنهارا از تعامل با ديگران باز مي دارند. رسانه هاي جمعي ازاين دسته ابزارها به شمار مي روند. البته اين موضوع نافي منافع ابزارهاي تکنولوژيکي نيست، اما نوع بهره برداري غيرفرهنگي ازابزارهاي فني موجب شده است که کارکرد آنها عمدتا درجهت تقويت فردگرايي سوق پيدا کند. به عبارتي، اگرجريان فرهنگي شدن ابزارهاي رسانه اي تحقق بيابد، مضرات آنها به شدت کاهش مي يابد وکارکرد اصلي خودرا پيدا مي کنند. گرچه برخي نظريه ها بيانگر اين مطلب هستند که ذات ابزارهاي الکترونيکي به دليل استفاده از عنصر تغيير، نمي تواند موجد آرامش باشند، بلکه مخل آن مي باشند. برخي ديگر اين نظريه را افراطي و يک سويه مي دانند. البته وارسي اين دو نظريه در اين نوشته مقدورنيست وطرح اين مطلب دراين نوشته براي بيان لزوم رعايت احتياط درجهت استفاده ازابزارهاي رسانه اي مي باشد.
کارکرد رسانه های جمعی بويژه رسانه های شنيداری وغير متعامل به دليل کارکرد متنوع خود و ايجاد تغييرات پيوسته، به تدريج جای ارتباط بين فردی ازنوع چهره به چهره را گرفته وموجب شده اند فضای انفرادی، بجای فضای جمعی و عاطفي در خانواده حاکم شود، بطوری که گسترش تکنيکی رسانه های شنيداری و رايانه ای، ارتباط مستقيمی با فردگرايی ودوری از فضاي رواني وعاطفي خانواده را نشان می دهد. به عبارت ديگر، اين ابزارها، به تدريج فضاي رواني ومحيطي گفت وگو را دريک ارتباط بين فردي، خدشه دارمي کنند و اعضاي گروه را به جاي همگرايي، به واگرايي سوق مي دهند، تاجايي که هرعضو خانواده صرفا دريک فضاي فيزيکي مشترک زندگي کرده، اما هيچ تعاملي با هم نخواهند داشت. در ادامه، متاسفانه، اهداف آنها نيز به تدريج نسبت به هم، واگرا شده و منفک مي شوند. دراين مسير، تعامل واقعي فرد بجاي آنکه با افراد ديگري در محيط انساني سامان بيابد، با رسانه هاي الکترونيکی، شکل می گيرد وبه دليل برتری تکنولوژيکی وتجهيزات خيره کننده رسانه ای، نوعی رعب فرهنگی وانفعال شخصيتی درفرد ايجاد می گردد. نتيجه اين می شود که افراد خانواده به جای گفت وگوی صميمی با يکديگر که مي تواند به تقويت پيوندهاي عاطفي وانسجام اعضاي خانواده منجرشود، با ابزارهای الکترونيکی ارتباط برقرار می کنند، ارتباطي که فاقد بارعاطفی، احساسی وهيجاني است. به تعبير فوکوياما به دليل تحديد اخلاق و کيفيت زندگي امروزي به تدريج شاهد يک فروپاشي بزرگ خواهيم بود. اين فروپاشي درزمينه هاي اخلاقي ودرنهاد ها، بيشتر درزمينه خانواده اتفاق خواهد افتاد.
آسيب ارتباطي، بيشتر دردو نوع ارتباط، بروز مي کند. يکي، ارتباط بين فرزندان و والدين و ديگري، ارتباط بين زن وشوهر مي باشد. تجربيات نشان می دهند که هراندازه ارتباط ميان فرزندان و والدين وهمچنين ارتباط ميان همسران به دليل تغيير مخاطب کاهش يابد، پيوند عاطفی وهيجانی و همچنين همگوني شناختی ميان اعضاء خانواده نيزکاهش مي يابد که اين موضوع، انسجام گروه را به مخاطره مي اندازد.
فضاهاي الکترونيکي و فردگرايي
آمارهای رسمی نشان می دهند که ميزان مشاهده تلويزيون توسط افراد ايرانی نزديک به چهار ساعت ونيم در روز است. اين ميزان درکشورهاي ديگر به شش ساعت مي رسد. ميزان استفاده ازاينترنت و اتاقهاي چت نيز در برخي کشورها بيشترازاين گزارش شده است. بطوري که ورود مردان وزنان در اتاقهاي چت به عنوان " زندگي دوم" مطرح که زندگي اول را به مخاطره انداخته است. طبيعي است که زندگي دوم (اتاقهاي چت) ميزان زيادي از انرژي و وقت گفتگو را به خود اختصاص مي دهد.
مک گاير (به نقل از حميدي، مهديه،1383) ورود ابزارهاي رسانه اي را به ورود بيگانه تعبير کرده است و مي گويد: " به طورمتوسط شش روز درهفته، بيگانه اي درخانه شما حضوردارد. بيگانه اي که آزادانه درهمه جاي خانه سرمي زند وتاثير مي گذارد. اين بيگانه وظيفه ساده اي دارد وآن محدود کردن توانايي ما وبچه ها درتشخيص رويا ازواقعيت مي باشد. ما به اواجازه مي دهيم که درهرساعتي وارد خانه مان شود. اگر ما درباره بيگانگان وغريبه ها به بچه هايمان هشدارمي دهيم، متاسفانه درباره اين بيگانه هيچ هشداري به بچه ها نمي دهيم. اين بيگانه يکسره حرف مي زند وهرچه مي خواهد مي گويد وديگران هم سراپا گوش مي شوند ".
جان تيلور گاتر (1999) درباره وسعت دنياي مجازي مي گويد: " تلويزيون ورسانه ها با صرف وقت کودکان به دنياي مجازي، فرصت تجربه دنياي حقيقي وآشنا شدن با واقعيتهاي جذاب، نشاط آور وحتي مخاطره آميز را ازآنان سلب مي کند واين امرآنان را بي حوصله، حسود و... بارمي آورد. " گاتر براي جبران اين موضوع، اعتقاد دارد که کودک را بادنياي واقعي آشنا کنيد، طبيعت، مابقي کارها را انجام مي دهد.
در گزارش ان واي تي (NYT)، زنان درامريکا بيشترازاينکه به فکرمراقبت ازکودکان خودباشند، تلويزيون تماشا مي کنند. دراين گزارش آمده است که اين زنان درمرتبه اول تلويزيون تماشا مي کنند و خريدخانه وصحبت با تلفن در رده هاي بعدي ارتباط قرار دارند. مراقبت ازکودکان وصحبت کردن با آنها درمراتب پايين تر قرار دارند. همانطورکه ملاحظه مي شود، صرف وقت زياد براي رسانه ها بمنزله کاهش ميزان ارتباطهاي انساني بويژه با کودکان مي باشد. اين روند، به افزايش فردگرايی وکاهش جمع گرايی منجر خواهد شد كه عامل مهمي در آسيب ديدن انسجام خانواده قلمداد مي شود.
روانشناسان درحوزة روانشناسي شخصيت و اجتماعي براي آنكه بتوانند مطالعات بين فرهنگي را بويژه دربارة خود و هويت سامان دهند ؛ مقياس فردگرايي ـ جمع گرايي رابه عنوان يك شاخص بكار مي برند.
واتس لوند وآرچر (2001) اين مقياس را بهترين موضوع روانشناختي و بين فرهنگي براي مطالعة هويت دانسته اند. همچنين اسميت وباند (1996؛ به نقل ازهمان) اين مفاهيم را درمطالعة اجتماع وروانشناسي سازماني و گروه به كار برده اند. تريانديس (1980) بيان مي كند كه تفرد از تجمع واجتماع كسب مي شود واجتماع نيز مطابقت وهمسان سازي با ديگران را شكل مي دهد. گرايش به هر كدام ازجنبه هاي اين شاخص، آثار و نتايجي را درپي دارد كه هافستيد (1984) و تريانديس (1998 )آنها را مطابق جدول، فهرست مي كنند:
فرد گرائي جمع گرائي
1) علايق و نيازها و اهداف فردي ترجيح دارند
2) ارزشها و هنجارها، مبناي فردي دارند
3) كسب لذت فردي در اولويت است.
4) باورهاي فردي، متمايز كننده فرد از گروه است
5) استقلال و هويت فردي اهميت دارند
6) راهبردهاي مستقيم و مواجه رو در رو ترجيح دارد
7) ارتباط بين اعضاء متكي به افراد است، رابطه اعضاء با فاصله زياد صورت مي گيرد
8) روابط اجتماعي در بين اعضاء داوطلبانه بوده و اندازه گروه كوچكتر است
9) ورود و خروج به گروه براحتي صورت مي گيرد
10) دوستي ها رنگ كمتري داشته، رفاقتها و وفاداري به گروه و شخص ديگر كمتر است
1) اهداف گروهي مهم هستند
2) هنجارها و ارزشها از طريق گروه مرجع تعيين مي شوند
3) رضايت گروه و اكثريت اهميت دارد
4) باورهاي فرد توسط جمع تعيين مي شوند
5) وابستگي بين اعضاء، علقه هاي بين فردي و تجانس گروهي مهم هستند
6) از راهبردهاي غير مستقيم و اصل حفظ ظاهر در شرائط بحراني استفاده مي شود
7) رابطه اعضاء تنگاتنگ است
8)روابط اجتماعي بين اعضاء اجباري بوده و اندازه گروه بزرگتر است
9) ورود و خروج به گروه به سادگي انجام نمي گيرد
10) دوستي ها و رفاقتها از عمق و استحكام بيشتري برخورداراست
ماركوز وكيتاياما (1991) نشان داده اند كه فرهنگ اروپايي وغربي، هويت فردي را درجهت فرديت گرايي وفرهنگ آسيايي وشرقي ونيز آمريكاي جنوبي، فرد را به سوي تعلق به گروه سوق مي دهند. همچنين بوچنر،1994؛ داون وهمكاران،1995؛ ماركوز وكيتاياما،1991؛به نقل ازماير (1999) مشخص كرده اند كه افراد مالايي، هندي، ژاپني وماسايي، بيشتر از افراد استراليايي، آمريكايي وانگليسي، جمله “ من 000 هستم “ را با هويت گروهي وجمعي بيان مي كنند. دليل آن اين است كه فرديت گرايي به دليل تجربيات فراوان، تحرك و ويژگيهاي شتابدار شهر نشيني بوجود مي آيد (فري من،2001 وماير،1999 ). درجوامع آسيايي كه جمع گرايي ترجيح دارد ؛ خودِ متكي به ديگران معمولا احساس تعلق را بوجود مي آورد. دراين جوامع، بريدن از خانواده وگسستگي از دوستان وخانواده آسيب آفرين است وبه عنوان نابهنجاري اجتماعي قلمداد مي گردد. دليل آن اين است كه دراين فرهنگها، تعداد خودها بيشتر است. هرفرد داراي يك خودنيست بلكه داراي چندين خود است ؛ همانند: خود با والدين، خود در كار و خود با دوستان. خود با والدين و فرزندان در اين فرهنگها داراي اهميت بيشتري مي باشد.
دركل يافته هاي تحقيقي نشان مي دهندكه ميان كشورهاي غربي و شرقي تفاوتهاي قابل ملاحظه اي دربارة شاخص فردگرايي ـ جمع گرايي مشاهده مي شود كه دليل آن تفاوت درنوع نگرش، رفتار وفرهنگهاي متفاوت وازجمله به چگونگي گسترش رسانه هاي جمعي درمتن خانواده ها مي باشد.
پهناوري جهان، مسايل پيچيدة اقتصادي، فناوري الکترونيکي ووضعيت اجتماعي اقتصادي بويژه فشار جهاني شدن، تعييراتي را ايجاد مي كنند كه در زمينة تحول شخصيتي فرد ونيز هويت جمعي آنها درمحيط اجتماعي و خانواده تاثيرات بسزايي دارند (بانهام وهمكاران، 2000). علت اصلي كاهش جمع گرايي وافزايش فردگرايي رابه تجربيات فراوان شهرنشيني، شتاب فناوري وويژگيهاي زندگي پر تنش وکاهش ارتباطات بين فردي نسبت مي دهند. کاهش فرهنگ گفتگو وتعامل عاطفي بدليل کيفيت جديد زندگي، بيش از همه، هويت فردي وجمعي ملتها را تحت تاثير قرارداده وبتدريج آنها را به سوي فردگرايي سوق مي دهد.
ملاحظه
گسترش پرشتاب فناوري بويژه فناوري الکترونيکي به ميزان زيادي کيفيت و روند طبيعي انسان را ازحالت عادي وطبيعي خارج کرده است و رفتارهاي جديدي را درعرصه فردي واجتماعي بوجود آورده است. رفتارهاي جديد، به عرصه خانواده نيز گسترش پيداکرده است. مهمترين مشخصه اين رفتار، فردگرايي و کاهش احساس تعلق وپيوند عاطفي در گروه خانواده مي باشد. براي رهايي ازاين کيفيت، گسترش فرهنگ استفاده ازابزارهاي رسانه اي به گونه اي که اين ابزارها درخدمت انسانها باشد، نه شکل دهند رفتار، الزامي بنظر مي رسد، که البته کار ساده اي نيست. هراندازه رسانه ها، نجابت بيشتري بخرج دهند وبه سلامت پيام خود اهميت بدهند، نمي توانند جاي ارتباط چهره به چهره را درمناسبات ارتباطي بگبرند. پس رويکرد خانواده ها بايد درجهت کاهش استفاده از ابزارهاي رسانه اي واستفاده مهاريافته ازآنها در جهت اهداف قابل کنترل، سامان يابد. طبيعي است دراين وضعيت، فضاي خانواده براي گفت وگو و هم کلامي آماده مي شود.
* عضو هيات علمي دانشگاه تهران
منابع
• اسحاق، ويليام (2001).گفتگو هنرباهم انديشيدن،ترجمه محمود حدادي(1380). تهران:دفترمطالعات سياسي وبين المللي وزارت امورخارجه جمهوري اسلامي ايران.
• برکو، ري ام وهمکاران (1998). ترجمه دکتر سيدمحمد اعرابي و داود ايزدي (1378). مديريت ارتباطات، تهران: دفترپژوهشهاي فرهنگي.
• پورافکاري، نصرت الله (1373). فرهنگ جامع روانشناسي وروانپزشکي. تهران: فرهنگ معاصر.
• پورحسين، رضا(1383). روانشناسي خود. تهران:انتشارات اميرکبير.
• فرهنگي، علي اکبر (1382). ارتباطات انساني: جلداول، تهران: موسسه خدمات فرهنگي رسا.
• گاتر، جان تيلور(1382). تلويزيون وکودکان، سياحت غرب، سال اول، شماره7.
• نيومن، ديويد (1383). تلويزيون و خشونت، ترجمه سارا حبيبي، باشگاه انديشه.
- Bumeister,R.F.(1999).The self in social psychology.New york:Library of congress cataloging-in-poblication data.
- Huiberts, A., Oosterwegel, A., Meeus, W. & Vollebergh, W. (2001). Individualism and collectivism in relation to parents and pears. Differences between duth and Moroccan adolescence.
- Kagitcibasi, C. (1986). Individual and Group Loyalties: Are they compatible? Selected papers from the Eighth International Conference of the International Association for Cross-Cultural Psychology held on at
- Maukus, H. R., & Kitayama, S. (1991). Culture and the self: Implications for
Cognition, emotion, and motivation. Psychological Review, 98, 224-253.
- Myers,D.G.(1999).Social psychology:6th edition.MacGraw-Hill college.
- WWW. turnoffyourtv.com
نويسنده: رضا پورحسين
منبع: باشگاه انديشه 18/11/84